کد مطلب:321284 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

جواب از استدلال به حدیث زوراء
این حدیث را مولای بزرگوار من در تثقیف الاود جواب فرموده است و اول حضرات چنانكه می بینی ثمانون رجلا نقل كردند بعد از آنكه مولای من روحی فداه دروغشان را ظاهر فرمود كه دو نسخه ثمانون الفا من ولد فلان است و در نسخه ثمانون الفا منهم ثمانون رجلا من ولد فلان است حال در اینجا گفته و ثمانون الف هم وارد شده علی تعبیر كل ارض كربلا و كل یوم عاشورا و والله كه بسیار غریب است خرافات این جماعت اول اینكه در خود این حدیث زوراء را امام (ع) معین فرموده كه در دی در سوق دواب كه می روی كوه سیاهی كه از یمین راه است آن زوراء است و در آنجا هشتاد هزار نفر كشته می شوند كه همه ایشان با هشتاد نفرشان از فلانند و صلاحیت خلافت دارند و خود شهر طهران الان آن محل نیست كه ذو راه باشد ثانی اینكه بر فرض كه هشتاد نفر از این جماعت را در آنجا به درك فرستاده باشند تا هشتاد هزار تفاوت كلی دارد و مزخرفی كه گفته است كه علی تعبیر كل ارض كربلا اولا كه همه مقتولین شما به هشتاد هزار نمی رسد بلكه تمام جمعیت شما از آن روز تا حال كه شصت سال می گذرد و به هشتاد هزار نرسیده و كشته هم نشدید پس تعبیر كل ارض كربلا یعنی چه و ثانی اینكه ای احمق نادان آن كربلا است كه تربت سیدالشهداء است كه كل ارض كربلا فرموده اند از جهت آن احاطه و كلیت كه از برای آن حضرت است كه در اطراف زمین و آسمان نور او مشاهده می شود چنانكه در زیارتش فرمودند كه اشاره به اطراف آسمان نما و آن یوم شهادت او است كه كل یوم عاشورا فرموده اند كه احاطه به تمام روزگار كرده و در هر روز لوای عزای او است كه سرپاست چه دخل بری دارد كه این همه در اخبار آن را مذمت فرموده اند خلاصه و ثالثا می گوئیم كه ملاحظه كن من ولد فلان اشاره به بنی عباس است و این در مقام مدح نیست و ذم است و صلاحیت خلافتشان هم به همان منوال است كه سایر خلفاء بنی عباس بودند نه صلاحیت امامت و خلافت رسول خدا (ص) كه مدحی در آن باشد و اگر این همه مردم صالح از برای خلافت باشند مثل اینكه ائمه (ص) خلفاء پیغمبر بودند دیگر شان و درجه و اختصاصی از برای ایشان نمی ماند خلاصه كه بسیار جاهلند و مولای بزرگوار من فرموده است كه احتمال می رود كه این اشاره به جنگ چنگیزی باشد كه در آن مقام
جماعت بسیار را كشتند و اگر فرضا بالقطع اشاره به كشته شدن شما باشد دلیل ذم شما است كه من ولد فلان خوانده شده اید دلالتی بر مدح شما ندارد و از جمله روایتی است كه می گوید فی روضة الكافی علیه كمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب فیذل اولیاؤه فی زمانه و تتهاوی روسهم كما تتهاوی راوس الترك والدیلم فیقتلون و یحرقون و یكونون خائفین وجلین مرعوبین لصبغ الارض من دمائهم و یغشوا الویل والزمه فی نسائهم اولئك اولیائی حقا جواب بلی این ذیل حدیث لوح است كه جابر از حضرت فاطمه سلام الله علیها روایت كرده است و جماعتی از اصحاب آن را روایت كرده اند و در بحار به اسناد مختلفه نقل می كند بلكه به عبارات مختلفه نیز از جمله یكی از روایات كه از امالی شیخ نقل می كند در آخر حدیث می فرماید والخلف محمد یخرج فی آخر الزمان علی راسه غمامة بیضاء تظله من الشمس ینادی بلسان فصیح یسمعه الثقلین و الخافقین هو المهدی من آل محمد (ص) یملاء الأرض عدلا كما ملئت جورا و در روایت دیگر كه مولای بزرگوار من از مشارق الانوار فرموده است یذل اولیاؤه فی غیبته است و وجه استدلال حضرات به این حدیث این است كه خواسته اند عذری برای مخذول و منكوب شدن خودشان پیدا كنند و كلمه یذل اولیاؤه فی زمانه را به زمان ظهور آن حضرت معنی می كنند و این مبنی بر مذهب باطل ایشان است كه صاحب الامر را از اول غیبت تا وقت خروج میرزا علی محمد یا وقت تولدش مرده می انگارد و زمان او را مخصوص به زمان این مرد می دانند غافل از اینكه هزار و شصت سال است كه شیعه یا صاحب الزمان گفته اند و او را زنده می دانند و ضرورت شیعه و اخبار ایشان دلالت بر این مطلب می كند و ادله عقلیه صحیحه قائم بر این است كه آن حضرت این مدت زنده بوده است و همه این زمان زمان او است و غائب بودن او هیچ منافی نیست با اینكه زمان زمان او باشد مثل اینكه موسی بن جعفر علیهماالسلام سیزده سال در زندان هارون بودند و غایب از نظر مردم طوری كه بعضی به كلی از آن حضرت فراموش كرده بودند و نمی دانستند كه امامی دارند معذلك بدون شبهه زمان زمان موسی بن جعفر (ع) بوده است و همچنین است امر با غیبت امام زمان (ع) نهایت آن بزرگوار در زندان نیست و میان مردم راه می رود و او را نمی شناسند و زمان زمان آن حضرت است و این همه بلاها و صدمات كه بر دوستان آن حضرت در مدت این هزار و شصت سال واقع شده همه مصائب زمان او است و بنابر نسخه مشارق الانوار له یذل اولیاؤه فی غیبته باشد كه هیچ محل اشكال نیست و دلالتی بر مطلب آنها ندارد و بنابر روایت امالی هم ملاحظه كردی كه در ظهورش به چه كیفیت است و ابر چگونه سایه بر سرش می افكند و ندا می كند كه این است مهدی آل محمد (ص) و فرمود كه پر می كند زمین را از عدل هم چنانكه پر شده است از جور حال آیا این صدمات كه بر اولیاء او وارد شده است و می شود اینها جور است
یا عدل اگر جور است كه باید رفع بشود و اگر عدل باشد كه فرق آن را با جور باید فهمید و منحصر به همین یك فقره هم نیست لا اقل در پانصد حدیث فرموده اند كه صاحب الامر باید زمین را پر از عدل و داد كند اگر عدل و داد همین است كه می بینی پس همیشه زمین پر از عدل و داد بوده و كار تازه نشده است و اگر اینها عدل نیست باید البته رفع كرده شود و نمی دانم جهت چیست كه باید آن همه اخبار صریحه را كه همه مؤید به كتاب خداست كه باید صاحب الأمر ملك را به ظاهر مسخر كند ترك كرد و به محض اینكه در این حدیث ذكر این مطلب نشده است راضی به این بشوید كه بعد از هشت هزار سال تقریبا كه همه را وعده دادند كه صاحب الامر می آید و زمین را پر از عدل و داد می كند همه این وعده ها را دروغ بیانگاریم و تاویلات مزخرف كنیم و حال اینكه اگر بنای تاویل باشد در زمان نمرود و فرعون و جبت و طاغوت این امت هم ممكن بود كه تاویل كنیم و قوت و غلبه را برای ابراهیم و موسی و ائمه سابقین (ص) اثبات كنیم و واقعا هم در باطن همینطور بوده و ایشان غالب بوده اند زیرا كه واسطه ی فیض همه عالم بوده اند و البته غلبه با ایشان بوده پس چه فرق است میانه ازمنه سابقه با این زمان خلاصه و باز در خود همین حدیث به همین لفظ كه حضرات نقل می كنند پیش از این كه نداری كه یذل اولیاؤه فی زمانه یعنی دوستان او ذلیل می شوند در زمان او و سایر آنچه از مصائب شمرده شده همه راجع به اولیاء او است و ذكری از ابتلای خود حضرت نیست و این مرد از وقتی كه این ادعای باطل را كرد الحمدلله آب خوش از گلویش پائین نرفت و به ضرب و شتم و حبس مبتلا بود تا به درك واصل شد پس این حدیث را هم مطابقه با حال شما ابدا نیست و از جمله ی اخباری كه نقل كرده این است فی البحار ان لقائمنا اربع علامات من اربعة نبی موسی و عیسی و یوسف و محمد اما العلامة من موسی الخوف والأنتظار و اما العلامة من عیسی ما قالوا فی حقه و اما العلامة من یوسف السجن والتقیة و اما العلامة من محمد یظهر باثاره مثل القرآن.